part(1)

چیگو:چرا من اصلا باید با هادوس ازدواج کنم؟من عاشق تئون هستم و نمی خوام با هادوس ازدواج کنم(با گریه)
دوک سورفل:چه بخوای چه نخوای باید با امپراطور/هادوس ازدواج کنی چون مقاممون می ره بالاتر اگه به فکر خودت نیستی به فکر خانوادت باش(با داد)
راوی:دوک سورفل از اتاق خارج شد و چیگو داخل اتاق تنها شد و به بخت بدش فکر کرد
چیگو:آخه چرا من باید با هادوس ازدواج کنم من از همون بچگی عاشق تئون بودم،فقط اگه اون روز با هادوس آشنا نشده بودم این اتفاقات نمی افتاد
چند سال قبل:
(اینجا چیگو هفت سالش بود)
چیگو:باورم نمی شد که تئون رو دیدم ولی هرچی صداش میکردم انگار صدام رو نمی‌شنید ، داشتم می دویدم سمت تئون که خوردم به ی پسر،پسره انگار یک یا دو سال از تئون بزرگ تر بود
چیگو:سلام اسم من ایچیگو هست میتونی منو چیگو صدا کنی از دیدنت خوشحال شدم ا ۰۰۰(اینجا میخواست اسمش رو بگه ولی اسمشو بلد نبود)
هادوس:هادوس
ایچیگو:چی؟
هادوس:اسممو میگم اسمم هادوسه
(راوی:اینجا هادوس۱۴سالش بود)
ایچیگو:از آشنایی باهات خوشحالم خادوس،ا تئونه من دیگه برم بعداً می بینمت هادوس بای
هادوس:وایسا
(فکر هادوس: میخواستم دستشو بگیرم ولی نگرفتم گذاشتم بره)
راوی:چند دقیقه قبل تئون:
تئون:من عاشق جولیا بودم ولی جولیا زیاد ازم خوشش نمیومد ولی چیگو از من خوشش میومد و هروقت هم منو میدید می‌چسبید بهم به خاطر همین خوشم نمیومد چیگو بیاد پیشم،اه از شانس گندم چیگو رو دیدم همین چند لحظه پیش دکش کرده بودم چطور پیام کرد!



راوی:امیدوارم از این پارت راضی بوده باشید شرط پارت بعد:
۵۰۰ ویو
۵۰ لایک
۵۰ کامنت
دیدگاه ها (۰)

در مورد رمان

love or hate, lost love!! P: 2جک: اقا به اقای جئون گفتیم اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط